http://hegrat.ParsiBlog.com | ||
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام. امیدوارم که در همه حال، لطف خدا شامل حال تو باشد. باید ببخشی از این که مدتی است در نوشتن نامه کوتاهی کرده ام. هر بار که خود را مهیا برای نوشتن می بینم، در خود احساس میکنم که کوهی از اندوه و نگرانی بر دوشم سنگینی میکند و همین باعث میشود که از ابراز آن خودداری کنم. گاه احساس میکنم آنچه را که با آن درگیر هستیم یک درد است، و برای درمان آن، چاره را سخت می بینیم. مریضی های برگرفته میکروب و ویروس نیست بلکه چیزی است که بیشتر، شعلههای سرکشی را می ماند که بند بند وجودمان را می سوزاند. فریاد گری هستیم که فریادی از او شنیده نمیشود. بجز خدا، با چه کسی باید سخن گفت؟ گویی در این انقلاب تنها ماندهایم. کسی نیست که بفهمد ما چه میگوییم؛ دوستان مان یکی یکی میروند ــ و دیگران هم در انتظار... میروند و میرویم، تا شاید آیندگان را راهگشا باشیم. به هر کجا که میرویم، غریب هستیم. همه با ما بیگانه شدهاند. و ما خود نیز، از خود بیخودان را میمانیم. .... گویی ما به منجلاب فسادی افتادهایم که برای نجات، نیاز به منجیانی آن چنانی داریم! ....ما هر چه در زندگی داشتیم، به امان خدا رها کردیم. دنیا را گذاشتیم برای اهلش؛ برای آنها که دوست دارند مثل حیوان باشند، بدون این که تعهدی در قبال دیگران احساس بکنند. ........ و... هم? این سختی ها را میشود تحمل کرد. اما درد این جاست که چرا هنوز که هنوز است، همه سرگرم مسائلی جزئی هستیم. هر کس دیگری را آماج تهمت و افترا قرار میدهد و خود را مبرّی و مطهّر میداند.
گویی قلب ها همه قیراندود شده، و چشم ها را پردهای سیاه فراگرفته. زبانها سرخ و زهرآگین است و قدم ها همه سست و لرزان، چون ارادههایشان در تلاقی با سختی ها. حرص میزنند. چون موش، هر کس به سوراخ خودش خزیده. شکم ها انباشته از مالی است که در حلالی آن شک باید کرد. حرف ها همه دو پهلوست. صداقت کلام و شیوایی بیان، گویی به گور سپرده شده. بازار قسم های دروغ به اوج رسیده و انصاف و مروت و مردانگی به پایان. توی ترازوی کاسب محل، یک طرفش جنس مشتری است و طرف دیگرش سنگ پدر سوختگی. اگر حرف هم بزنی، گستاخ است و بیحیا، تو را با توپ و تشر میخکوب میکند. حریصان و دنیاطلبان چنان درجا زدهاند که بوی تعفن، محیط شان را پوشانده. امروز خداوند نعمت خودش را شامل حال ما بندگان نموده و، همگی در معرض یک آزمایش الهی قرار گرفتهایم. و نق زنهای حرفهای، درجا میزنندو راحتطلبان عافیتجو، خودشان را به صندلی حب و جاه طناب پیچ کردهاند؛ و در عزای از دست رفتن آزادی های دمکراتیک، سینه میزنند. ..و مدعیان دروغین خلق، در پس شعارهای رنگ و وارنگ، استفراغِ اربابانِ خود را نشخوار میکنند. کرکس ها و لاشخورها، در انتظارند تا روزی بر این انقلاب فرود آیند و هر کدام تکهای را به یغما ببرند. و این ما هستیم که با مبارزه خود، آرزوهای آنها را به گور خواهیم فرستاد؛ و انشاءالله هم? این سختیها، سپری خواهد شد. و خدا کند که همه از این آزمایش بزرگِ الهی، سربلند و پیروز بدر آییم؛ و به جای پرداختن به منافع خود، به منافع انقلاب بپردازیم. بجای دعوت به رخوت و سستی، دعوت به استقامت و پایداری کنیم، و به جای رندی و تهمت و افترا، دروغ و تقلب و خودخواهی، فداکاری و مردانگی و انصاف و مروت و مبارزه پیشه کنیم تا به یاری خدا نصرت و پیروزی حاصل شود. بهروز مرادی - 9 اردیبهشت 136? [ دوشنبه 87/4/17 ] [ 4:44 عصر ] [ حسین ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |