سخنرانی آیتالله العظمی وحید خراسانی
همة ما بر سفرة صاحبالزمان، امام مهدی(ع) میهمانیم، و به مناسبت آن حضرت(ع) گرد آمدهایم هرچند سزاوار است میهمانانش انسانهای کاملی، برتر از درجة ما باشند.
السلام علیک یا أمین الله فی خلقه... سلام بر تو ای امین پروردگار در بین مخلوقاتش.
همانا مخلوقات به طور مطلق تحت اشراف امام زمان(ع) هستند و جمیع کون و مکان از سفرة [فیضش] بهره میگیرند امّا آیا این مصیبت نیست که ما آن حضرت ـ درود خدا بر او باد ـ را نشناخیتم و کمترین حقوقش را ادا نکردیم! با این حال چگونه پروردگارش را بشناسیم که در رتبهای بسیار بالاتر، او و پدران جلیلالقدرش را نعمت میدهد؟!
برخی از کسانی که توقع نمیرفت به اهدافشان برسند، رفتند و رسیدند و برخی دیگر که متوقع بود برسند، از کاروان جا ماندند و ما نیز همراه این جاماندگان هستیم.
در زیارت روز جمعة، امام عصر(ع) سلام بر صاحبالزمان ـ ارواحنا فداه ـ با هفت عنوان آمده است، که هر یک از آنها، بحثی مفصل دارد. آخرین آن عناوین عبارت است از: السلام علیک یا عین الحیاة.1 سلام بر تو ای چشمة حیات.
آن حضرت(ع) چشمة حیات است. فهمیدن چشمة حیات، متوقف بر شناخت اصل حیات است و آنکه این چگونه حیاتی است و منظور از چشمة آن چیست؟
فهم عبارات معصومین(ع) محتاج جستجوی موارد استعمال آن کلمات در آیات و روایات، و تعمیق و تحقیق در معنای آنهاست.
امام زمان(ع)، چشمة حیات است... و درک کنه این معنا از سطح ما بالاتر است. این واژه در قرآن کریم نیز آمده است و خدای متعال آن را در شب معراج برای پیامبرش(ص) تبیین نموده است.
مبین، خدای تعالی است و کسی که برایش تبیین شده، خاتم الانبیا(ص)؛ اگر ما نیز بتوانیم از طریق جستجو و تأمل به درک مقداری از آن نائل شویم، گوارایمان باد.
دو آیه در قرآن کریم وجود دارد که پرتویی از معنی عین و عین الحیات را برای ما آشکار میسازد. آیة اول، این کلام خداوند متعال است که میفرماید: قل أرأیتم إن أصبح ماؤکم غوراً فمن یأتیکم بماءٍ معینٍ.2 بگو به من خبر دهید، اگر آب شما [به زمین] فرو رود، کیست که برایتان آب روان بیاورد؟
و حدیثی که به روایت شیخ صدوق(ره) در تفسیر آن آمده است، میگوید که «ماء معین» حضرت حجتبن الحسن(ع) است.3
تعابیر قرآن نزد ارباب اشارات جداً مهماند. نکته اینجاست که ذات قدوس حق آن قدرت بیمنتها، و کمال و جمال لایتناهی، این اهمیت را به این امر بخشیده است: «کیست که آب گوارا برایتان بیاورد؟» آیة دوم، این کلام خداوند تعالی است که میفرماید: إعلموا أنّ الله یحیی الأرض بعد موتها قد بیّنا لکم الآیات لعلّکم تعقلون.4 بدانید، همانا خداوند زمین را پس از مرگش زنده میگرداند. به تحقیق آیات (حق) را برایتان روشن گردانیدهایم، باشد که تعقل کنید.
و توجه در این آیه آن است که خدای تعالی کلام خود را به صورت عادی شروع نکرده بلکه فرموده است:«بدانید» و این دلالت میکند بر این که مطلبی که پس از آن میآید مهم است و سزاوار است که قفل فهم آن با کلید علم گشوده شود: «همانا خداوند زمین را پس از مرگش زنده می گرداند»!5
اما تفسیر و بیان این آیه مربوط به شب مبارکی است که خطابکننده، خداوند رب العالمین و خطابشونده اولین شخصیت عالم است، که هیچ سبقتگیرندهای بر او سبقت نگرفته و هیچ ملحق شوندهای به (مرتبه) او ملحق نشده و تمام آنان که قبل یا بعد از او بودهاند در رتبة پایین او قرار دارند. و این بیان از آن گوینده به این شنونده صادر شده است. آن هم در مقامی که خداوند متعال از آن به «ثمّ دنا فتدلّی، فکان قاب قوسین أو أدنی؛ سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد، تا [حدّ] نزدیکی او کمان کشیده شده یا کمتر»6 تعبیر کرده است.
آنجا خداوند تبیین کرد و رسول مکرم آن بیان را شنید از آنجا که خداوند، به حبیب خود ـ مصطفی ـ تصویر فرزندش، امام مهدی(ع)، را نشان داد و به آن حضرت فرمود:
به واسطه او، زمین را پس از موت آن زنده میسازم و به واسطه او بندگانم و سرزمینهایم را زنده میسازم.7 و به این سبب در زیارت روز جمعه، از آن حضرت(ع) به چشمة حیات یاد میکند.
کلام خداوند متعال از نوع و سطح بسیار عالی است و ما تنها با اشاراتی به آن اشاره میکنیم:
اولاً:
خداوند، شبیه امام مهدی(ع) را برای حبیب خود مصطفی(ص) به صورت شخصی قائم نمایاند و به آن حضرت فرمود: «و به وسیلة قائم شما زمینم را آباد میسازم از این طریق تسبیح، تهلیل، تقدیس، تکبیر و تمجیدم.»
به چه وسیلهای آن را آباد می سازم؟ «به وسیلة تسبیح، تهلیل، تقدیس، تکبیر و تمجیدم» و در آن هنگام تفسیر «سبّوح قدّوس ربّ الملئکة و الرّوح» آشکار میشود. عمق و مغز اللهاکبر و لاإله إلّا الله تا آن هنگام منکشف نمیگردد! و جمله دیگر: «به واسطه او دشمنانم را ذلیل و زمین را ارث اولیائم میگردانم» در هر یک از این کلمات بحث است... مشیت الهی ارادة پروردگار اینجاست... «و او را به وسیلة ملائکهام امداد مینمایم تا بر اجرای دستور و آشکار ساختن دینم تأییدش نمایند.»
و جملهای که بیشتر مورد توجه است آنکه: «به وسیلة او بندگان و سرزمینهایم را با علم خویش زنده میگردانم». سزاوار است که معنای «عین الحیاة» را از حدیث معراج درک کنیم.
کدام حیات و کدام چشمة جوشان با ارادة حق است، که از ازل به نام شخصی بوده که خداوند قلبش را چشمة حیات علم خود قرار داده است! آن قلب مبارک حجتبن الحسن(ع) است.
سید بن طاووس(ره) این زیارت را هر روز جمعه میخوانده و آن گاه بیت شعری را ترنم میکرده است، به امید آنکه شاید شعاعی از آن به قلب آن حضرت که باغی از باغهاست، واصل گردد. وی میگوید:«روز جمعه، روز صاحبالزمان(ع) و به نام اوست؛ روزی که حضرتش(ع) در آن ظهور خواهد فرمود. و من خطاب به ایشان(ع)، به اشاره عرضه میدارم: من دوستدار شما هستم هرچند عمرم رو به پایان است. و زائرتان هستم هرچند، مرکبم در راه مانده.8
چشمة حیات علم الله... کلمهای است که بابهای مختلف از آن گشوده میشود و همة اسرار در آن چشمه است لکن آن چشمهای در دل ظلمات است، لذا قبل از آن تعبیری لطیف دارد:
السّلام علیک یا سفینة النجّاة. سلام بر تو ای کشتی نجات
راه وصول به عینالحیات در تاریکی آن است که انسان «خضر» شود و چه چیزی شایستهتر از آن گفته است:
إنّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلبٌ أو ألقی السّمع و هو شهیدٌ.
قطعاً در آن عبرتی است برای هر صاحب دل و حق نیوشی که خود به گواهی ایستد. آن که خضر نشود، ممکن نیست در این ظلمات واصل گردد. و خضر شدن انسان مسئلهای است که نسبت به هر شخص بر حسب خود او (متفاوت) است.
خضر شدن تو در صورتی تحقق مییابد که به مناطق محروم و دور افتادهای که در آنجا یتیمان رسولالله(ص) ناآشنا به خانة ولیعصر(ع) هستند بروی؛ یتیمانی که گرفتار سگهای پارسکننده و گرگهای درندهای هستند که به گلهای که چوپانش غائب است هجوم بردهاند!
هجوم به عقاید ما به حدی رسیده که حاجیان و عمرهکنندگانی که به حج میروند، به جای آن که به همراه هدیة ارتباط با حق تعالی و امام زمان(ع) به سوی ما بازگردند، بعضاً شبهات ظلمانی وهابیت را با خود میآوردند. به کدام زمان رسیدهایم؟
وظیفة شما آن است که توان و همتتان را بر تحکیم مبانی این مذهب حقّه متمرکز کنید! ما در زمانی هستیم که توجه و تفکر به مناصبمان ما را از تفکر در وظائفمان باز داشته است...
ای کاش فکر میکردیم که چرا به این وضع دچار شدهایم ای کاش فکر میکردیم چرا به اینجا رسیدهایم که در تهران جلسهای برای تبلیغ وهابیت تشکیل بشود. کاش فکر میکردیم چرا در این کشور کتابی به نام اسطورة شهادت [حضرت] زهرا(س)! باید چاپ و نشر بشود؟! آیا این عمل تحریکآمیز، تفرقهافکنی نیست، اما طلبهای که برای دفاع از مذهب حقه تبلیغ میکند را متهم به تفرقهافکنی میکنند!!
در این اوضاع، ما به کسی امید نداریم. امید ما فقط به دو مسئله است:
اول، به وجود صاحبالزمان(ع)؛ و دوم؛ به قلوب پاک شما طلابی که با جدیت به طلب علم مشغولید و مشقتهایی را که طالب علم با آن مواجه است، تحمل میکنید.
شما مشغول شوید و قوی شوید... معرفت در حکمت دین نهفته است نه در فلسفه یونان؛ در حکمت قرآن، و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع).
در این سه مسئله به دنبال نیرو باشید و قوی شوید: به سوی راه پروردگار تبلیغ کنید، راه پروردگار کیست؟ او، حجت بن الحسن(ع) است: در زیارت جامعه کبیره آمده است: أنتم السّبیل الأعظم و الصّراط الأقوم.9 شما خاندان نبوت راه بزرگ و طریق استوارید. خداوند فرموده است:
أدع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی أحسن إنّ ربّک هو أعلم بمن ضلّ عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین.10
به سوی راه پروردگارت با حکمت و اندرز نیکو دعوت کن، و با آنان به [شیوهای که] نیکوتر است مجادله نما. همانا پروردگارت به [حال] کسی که از راه او منحرف شده و به [حال] راه یافتگان [نیز] داناتر است.
تصور نکنید که توجه ولی الله الاعظم(ع) مشمول حال شما نیست، از او غافل نشوید. اگر به او روی کنید، ممکن نیست از فیض بیبهره بمانید. آیا ممکن است به خورشید روی کنید ولی شعاع آن شما را در بر نگیرد؟! و اگر مشمول عنایت و توجه او شدید و اگر با دست خود بر سرتان دست بکشد، دست او آن دستی است که اگر بر سر یک نفر کشیده شود، عقل چهل شخص را پیدا میکند و آن عنایت اگر به قلبی برسد، همچون پارة آهن، قوی و مستحکم میگردد و اگر آن لطف شخصی عادی را دریابد چه میشود! چه خواهد شد اگر طلاب علم و علما را در بر گیرد؟! امام باقر(ع) فرمودند: «هنگامی که قائم ما به پا خیزد خداوند دستش را بر سر بندگان قرار میدهد و به واسطة آن، عقلهایشان جمع و رؤیاهایشان کامل میگردد.»11
امیرالمؤمنین(ع) در حالی که بر منبر بودند، فرمودند: «مردی از فرزندانم در آخرالزمان قیام مینماید که سفیدگون است ... (ذکر شمایل بینظیر حضرت)... دو اسم دارد: اسمی که پنهان و اسمی که آشکار میشود. اما آنکه پنهان میشود « احمد» و آنکه آشکار میشود «محمّد» است، هنگامی که پرچمش را برافرازد، به سبب آن بین مشرق و مغرب روشن گردد. دستش را بر سر بندگان قرار دهد پس هیچ مؤمنی نماند جز آنکه قلبش مستحکمتر از پاره آهن گردد و خداوند تعالی به او قوت چهل مرد بخشد و هیچ مردهای نباشد مگر آنکه آن شادی، او را در قبرش فرا گیرد و اموات در قبور به زیارت یکدیگر بروند و نسبت به قیام قائم را به یکدیگر تبریک گویند».12
زنی به بغداد آمد و از رابط (بین مردم) و امام زمان(ع) سؤال کرد، جناب حسین بن روح13 را به وی معرفی کردند. به سوی او آمد و گفت: مالی را برای امام (ع) آوردهام، بگو که آن حضرت کجاست تا آن را به ایشان تسلیم کنم.
(حسین بن روح) به او گفت: برو و مال خود را در دجله بیانداز و نزد من برگرد. او رفت و آن را در دجله انداخته و بازگشت. همین که نشست، حسین بن روح به شخصی که کنارش نشسته بود، گفت: آن جعبه را به من بده. آن را به او داد، همان اموال بود، همانطور که قفل شده و هنوز آب آن نخشکیده بود! مقصودش آن بود که جایگاه کسی که تنها شعاع آن حضرت به وی رسیده و ذرّهای که، آب عینالحیات را چیشده به آن زن بنمایاند. تا به او گفته باشد که: من چونان خضرم که به عینالحیات واصل شده است و هر کس که به آن منبع بپیوندد، مانند من شود!
(یا راجع به) آن فردی که درشنزارهای صحرای سرخس، شمش (طلا یا نقره)ای را که نزد او به امانت برای تقدیم به محضر امام(ع) قرار داشت را مفقود کرد و آن را نیافت تا آنکه شمشی دیگر ساخت و آن را در جای شمش مفقود شده گذاشت، اما همین که جناب حسین بن روح آن (محموله) را گشود، شمش مذکور را از میان قالبهای دیگر بیرون آورد و به او فرمود: « این شمش ما نیست. این مال توست که آن را جای آن (قبلی) گذاشتهای. به سرخس برگردد و شمش مفقود شده را از آن محل برای ما بیاور! و هنگامی که (آن شخص) بازگشت، شمش را در همان مکان پیدا کرد!!14
آقای من... تو عین الحیاتی... و کسانی که به عین الحیات متصل شدند اینانند...
آیا ما هم میتوانیم خضر باشیم. ناامید نیستیم وظیفة امروز آن است که هر یک از شما مقداری از وقت روزانة خود را به مطالعة سیرة امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از کتب کمالالدین صدوق، غیبت شیخ طوسی، غیبت نعمانی و مطالبی که علامه مجلسی با رنج خویش در بحارالانوار گرد آورده است، اختصاص دهد. آنها را بخوانید و در آن عمیق شوید و در این روایات، فقیه گردید تا عارف به امام زمان(ع) شوید و مردم را با این معرفت، ارشاد نمایید.
پینوشتها:
٭ متن عربی برگرفته از: الحقّ المبین فی معرفة المعصومین(ع)، علی کورانی.
مترجم: ابوذر یاسری ماهنامه موعود شماره 74 1. مجلسی، بحارالانوار، ج99، ص215. 2. سورة ملک (67)، آیة 30. 3. صدوق، کمالالدین، ص325، همچنین ص351 و 360؛ کلینی، کافی، ج1، ص339 و دیگر منابع تفسیری؛ خزاز قمی، کفایةالأثر، ص120. 4. سورة حدید(57)، آیة 17. 5. صدوق، همان، ص668؛ کلینی، همان، ج8، ص267؛ الغیبة، نعمانی، ص24؛ طوسی، الغیبة، ص175 و معجم أحادیث الإمام المهدی(ع)، ج4، یص362 و مفردات الراغب، ص16 و تفسیر القرطبی، ج17، ص252. 6. سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد تا [فاصلهاش] به قدر [طول] دو کمان یا نزدیکتر شد. سورة نجم (53)، آیة 8 و 9. 7. صدوق، أمالی، ص731 و مجلسی، همان، ج21، ص286. 8. ابن طاووس، جمالالأسبوع، ص41. 9. عیون أخبار الرضا(ع)، ج1، ص307. 10. سورة نحل، آیة 125. 11. کلینی، همان، ج1، ص25. 12. صدوق، کمالالدین، ص653. 13. همان، ص519. 14. همان، ص516؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج3، ص1125؛ مجلسی، همان، ج51، ص342.
|