http://hegrat.ParsiBlog.com | ||
دو گونه انتظار انتظار فرج و آرزو و امید و دلبستن و به آینده دو گونه است : انتظاری که سازنده و نگهدارنده است ، تعهد آور است ، نیرو آفرین و تحرک بخش است ، به گونهای است که میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود ، و انتظاری که گناه است ، ویرانگر است اسارت بخش است ، فلج
کننده است و نوعی " ابا حیگری " باید محسوب گردد . این دو نوع انتظار فرج ، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است .
و این دو نوع برداشت به نوبه خود ، از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی میشود . از این رو لازم است اندکی درباره
دگرگونیها و تحولات تاریخی به بررسی بپردازیم . شخصیت و طبیعت جامعه آیا تحولات تاریخی یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی است یا یک سلسله امور طبیعی ؟ اگر چه درطبیعت تصادف واقعی ، یعنی بروز و حدوث
پدیدهای بدون علت و خالی از ضرورت وجود ندارد ، ولی به صورت نسبی قطعا وجود دارد . ما اگر یک روز صبح از خانه بیرون بیاییم و دوستی را که سالها است او را ندیدهایم در همان لحظه در حال عبور از مقابل خانه ملاقات نمائیم ،
این ملاقات را امری " تصادفی " تلقی میکنیم ، چرا ؟ برای اینکه لازمه طبیعت کلی بیرون رفتن از خانه چنین ملاقاتی نیست ، والا باید همه
روزه چنین ملاقاتی دست میداد ، ولی لازمه این فرد خاص از بیرون رفتن ، یعنی بیرون رفتن در این زمان معین و با این مشخصات معین ، چنین
ملاقاتی هست و لزوما بر آن مترتب میگردد . ما هنگامی که معلولی را با طبیعت کلی یک علت بسنجیم و آن را لازمه آن طبیعت به طور کلی و عام و شامل نیابیم ، نام تصادف روی آن
میگذاریم . امور تصادفی تحت ضابطه کلی در نمیآید و قانونی علمی نمیتواند داشته باشد ، زیرا قوانین علمی عبارت است از جریانات کلی و عمومی طبیعت . ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنی اموری که تحت قاعده و ضابطهای کلی در نمیآید بداند ، از آن جهت
که مدعی شود جامعه چیزی جز مجموعهای از افراد با طبایع فردی و شخصی نیست ، مجموع حوادثی که به وسیله افراد به موجب انگیزههای چ
فردی و شخصی به وجود میآید منجر به یک سلسله حوادث تصادفی میشود و آن حوادث تصادفی منشأ تحولات تاریخی میگردد . نظریه دیگری این است که جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبیعت و شخصیت دارد و به اقتضای طبیعت و شخصیت خود عمل میکند ،
شخصیت جامعه عین شخصیت افراد نیست ، بلکه از ترکیب و فعل و انفعال فرهنگی افراد ، شخصیتی واقعی و حقیقی به وجود میآید ، آن چنانکه
در هر مرکب از مرکبات بی جان یا جاندار چنین است . علیهذا جامعه ، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، یعنی طبق طبیعت خود
عمل میکند و عملها و عکس العملهایش طبق یک سلسله قوانین کلی و عمومی قابل توضیح است . پس تاریخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت
ر ابطه و قاعده کلی در میآید و آن گاه موضوع و تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است که جامعه از خود طبیعت و شخصیت
داشته باشد . و اگر نه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد است . نه درسهای جمعی از
زندگی اقوام و ملل ، علیهذا برداشت داشتن از تاریخ و تحولات آن که بدان اشاره شد ، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت داشتن جامعه است . [ یکشنبه 86/5/14 ] [ 10:54 صبح ] [ حسین ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |