سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://hegrat.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ
لینک های مفید

قرآن و تاریخ

مسأله انتظار فرج که موضوع بحث این گفتار است ضمن اینکه بحث فلسفی و اجتماعی است ، بحثی دینی و اسلامی است و همچنانکه گفتیم ریشه

 

قرآنی دارد . پس قبل از آن که درباره چگونگی انتظار به بررسی بپردازیم باید نظر قرآن را درباره جامعه و سرگذشت متحول و متغیر آن که

 

تاریخ است روشن‏ کنیم در این که آیه قرآن مجید تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت‏ و شناسائی ، یک موضوع تفکر و مایه تذکر و

 

آیینه عبرت یاد می‏کند جای‏  تردید نیست . ولی آیا قرآن به تاریخ به چشم فردی می‏نگرد یا به چشم‏ اجتماعی ؟ آیا قرآن تنها نظرش این است که

 

زندگی افرادی را برای عبرت‏ سایر افراد طرح کند یا نظرش به زندگی جمعی است ، لااقل زندگی جمعی نیز منظور نظر قرآن هست ؟ و به

 

فرض دوم آیا از قرآن می‏توان استنباط کرد که‏ جامعه ، مستقل از افراد ، حیات و شخصیت ومدت و اجل و حتی شعور و ادراک و وجدان و ذوق و

 

احساس و نیرو دارد یا نه ؟ و بنابراین فرض آیا از قرآن کریم می‏توان استنباط کرد که بر جامعه‏ها و اقوام و امم " سنت " ها و روش‏ها و قوانین

 

معین و مشخص و یکسانی حاکم است یا نه ؟

 

البته بررسی کامل این مطلب نیازمند به رساله‏ای جداگانه است ، این جا به طور اختصار عرضه می‏دارم که پاسخ هر سه پرسش مثبت است ( 1 ) . قرآن کریم لااقل در بخشی از عبرت آموزیهای خود

  

 زندگی اقوام و امتها را به عنوان مایه تنبه برای اقوام دیگر مطرح می‏کند : « تلک امة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما

 

کانوا یعملون »( 1 ) : آنان امت و جامعه‏ای بودند که گذشتند و رفتند ، آنان‏ راست دستاوردهای خودشان و شما راست دستاوردهای خودتان ، شما

 

مسؤول‏ اعمال آنان نیستید ( تنها مسؤول اعمال خود هستید ) . قرآن مکرر در تعبیرات خود موضوع حیات و مدت و اجل اقوام و امتها را

 

طرح کرده است ، مثلا می‏گوید : « ولکل امة اجل فاذا جاء اجلهم لا یستاخرون‏ ساعة و لا یستقدمون »( 2 ) : زندگی هر امتی را پایانی است ،

 

پس هرگاه‏ پایان عمرشان فرا رسد ، نه ساعتی دیرتر بپایند و نه ساعتی زودتر فانی‏ گردند .

 

قرآن کریم این گمان را که اراده‏ای گز افکار ، و مشیتی بی قاعده و بی‏ حساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون می‏سازد به شدت نفی می‏کند و

 

تصریح‏ می‏نماید که قاعده‏ای ثابت و تغییر ناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است ، می‏فرماید : « فهل ینظرون الاسنة الاولین فلن تجد لسنة الله

 

تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلا »( 3 ) : آیا این مردم جز سنت و روشی که بر اقوام‏ پیشین جاری شده است انتظاری دارند ؟ هرگز در سنت خدا

 

تبدیل ( جانشین‏ شدن سنتی به جای سنتی ) یا تغییر ( دگرگونی یک سنت ) نخواهی یافت .

 

قرآن کریم ، نکته فوق‏العاده آموزنده‏ای در مورد سنتهای تاریخ یاد آوری‏ می‏کند و آن این که مردم می‏توانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ‏

 سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند ، به این که خویش و اعمال و رفتار خویش را نیک یا بد گردانند ، یعنی سنتهای حاکم بر سرنوشتها در

حقیقت یک سلسله عکس العملها و واکنشها در برابر عملها و کنشها است . عملهای معین اجتماعی عکس‏العملهای معین به دنبال خود دارد . از این ر

 

و تاریخ در عین آن که با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره می‏شود ، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچوجه محو نمی‏گردد .

 

قرآن آیات زیادی در این زمینه دارد ، کافی است که برای نمونه آیه 11 از سوره مبارکه رعد را بیاوریم : « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا

 

ما بانفسهم »: خداوند وضع حاکم و مستولی بر قومی را تغییر نمی‏دهد مگر آن که‏ آن چه در خلق و خوی و رفتار خود دارند تغییر دهند .

 

پاورقی : 1
1 -
رجوع شود به تفسیر المیزان جلد 4 ص 102 و جلد 7 ص 333 و جلد 8 ص‏ 85 جلد 10 ص 71 - 73 و جلد 18 ص . 191 ( متن عربی ) .

1 - بقره / 134 و . 141
2 -
اعراف / 34 و نحل / . 61
3 -
فاطر / . 43


[ دوشنبه 86/5/15 ] [ 4:0 صبح ] [ حسین ] [ نظرات () ]

دو گونه انتظار

انتظار فرج و آرزو و امید و دلبستن و به آینده دو گونه است : انتظاری‏ که سازنده و نگهدارنده است ، تعهد آور است ، نیرو آفرین و تحرک بخش‏

است ، به گونه‏ای است که می‏تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود ، و انتظاری که گناه است ، ویرانگر است اسارت بخش است ، فلج

 

کننده است‏ و نوعی " ابا حیگری " باید محسوب گردد . این دو نوع انتظار فرج ، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است .

 

 و این دو نوع برداشت به نوبه خود ، از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی می‏شود . از این رو لازم است اندکی درباره

 

دگرگونیها و تحولات تاریخی به بررسی‏ بپردازیم .

شخصیت و طبیعت جامعه

آیا تحولات تاریخی یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی است یا یک سلسله‏ امور طبیعی ؟ اگر چه درطبیعت تصادف واقعی ، یعنی بروز و حدوث

 

پدیده‏ای‏ بدون علت و خالی از ضرورت وجود ندارد ، ولی به صورت نسبی قطعا وجود دارد .

ما اگر یک روز صبح از خانه بیرون بیاییم و دوستی را که سالها است او را ندیده‏ایم در همان لحظه در حال عبور از مقابل خانه ملاقات نمائیم ،

 

این‏ ملاقات را امری " تصادفی " تلقی می‏کنیم ، چرا ؟ برای اینکه لازمه طبیعت‏ کلی بیرون رفتن از خانه چنین ملاقاتی نیست ، والا باید همه

 

روزه چنین‏ ملاقاتی دست میداد ، ولی لازمه این فرد خاص از بیرون رفتن ، یعنی بیرون‏ رفتن در این زمان معین و با این مشخصات معین ، چنین

 

ملاقاتی هست و لزوما بر آن مترتب میگردد .

ما هنگامی که معلولی را با طبیعت کلی یک علت بسنجیم و آن را لازمه آن‏ طبیعت به طور کلی و عام و شامل نیابیم ، نام تصادف روی آن

 

می‏گذاریم .

امور تصادفی تحت ضابطه کلی در نمی‏آید و قانونی علمی نمی‏تواند داشته‏ باشد ، زیرا قوانین علمی عبارت است از جریانات کلی و عمومی طبیعت .

ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنی‏ اموری که تحت قاعده و ضابطه‏ای کلی در نمی‏آید بداند ، از آن جهت

 

که مدعی‏ شود جامعه چیزی جز مجموعه‏ای از افراد با طبایع فردی و شخصی نیست ، مجموع‏   حوادثی که به وسیله افراد به موجب انگیزه‏های چ

 

فردی و شخصی به وجود می‏آید منجر به یک سلسله حوادث تصادفی می‏شود و آن حوادث تصادفی منشأ تحولات‏ تاریخی می‏گردد
 

نظریه دیگری این است که جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبیعت‏ و شخصیت دارد و به اقتضای طبیعت و شخصیت خود عمل می‏کند ،

 

شخصیت جامعه‏ عین شخصیت افراد نیست ، بلکه از ترکیب و فعل و انفعال فرهنگی افراد ، شخصیتی واقعی و حقیقی به وجود می‏آید ، آن چنانکه

 

در هر مرکب از مرکبات‏ بی جان یا جاندار چنین است . علیهذا جامعه ، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، یعنی طبق طبیعت خود

 

عمل می‏کند و عملها و عکس العملهایش طبق یک سلسله‏ قوانین کلی و عمومی قابل توضیح است . پس تاریخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت

 

ر ابطه و قاعده کلی در می‏آید و آن گاه موضوع و تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است‏ که جامعه از خود طبیعت و شخصیت

 

داشته باشد . و اگر نه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد است . نه درسهای جمعی از

 

زندگی اقوام و ملل ، علیهذا برداشت داشتن از تاریخ و تحولات آن که بدان اشاره شد ، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت‏ داشتن جامعه است .


[ یکشنبه 86/5/14 ] [ 10:54 صبح ] [ حسین ] [ نظرات () ]

اندیشه پیروزی نهائی نیروی حق و صلح و عدالت بر نیروی باطل و ستیز و ظلم ، گسترش جهانی ایمان اسلامی ، استقرار کامل و همه جانبه

 

ارزشهای‏ انسانی ، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایده‏آل ، و بالاخره اجراء این ایده‏    عمومی و انسانی به وسیله شخصیتی مقدس و عالیقدر که در

 

روایات متواتر اسلامی ، از او به " مهدی " تعبیر شده است ، اندیشه‏ای است که کم و بیش همه فرق ومذاهب اسلامی - با تفاوتها و اختلافهائی - 

 

بدان مؤمن و معتقدند . زیرا این اندیشه ، به حسب اصل و ریشه ، قرآنی است . این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام ، پیروزی نهائی

 

ایمان اسلامی ( 1 ) ، غلبه قطعی صالحان و متقیان ( 2 ) ، کوتاه شدن دست‏ ستمکاران و جباران برای همیشه ( 3 ) و آینده درخشان و سعادتمندانه

 

بشریت‏ ( 4 ) را نوید داده است .
این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی‏ نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده ، و طرد عنصر

 

بدبینی‏ نسبت به پایان کار بشر است ، که طبق بسیاری از نظریه‏ها و فرضیه‏ها فوق‏العاده تاریک و ابتر است .

انتظار فرج

امید و آرزوی تحقیق این نوید کلی جهانی انسانی ، در زبان روایات اسلامی‏ ، " انتظار فرج " خوانده شده است و عبادت - بلکه افضل عبادات -

 

شمرده شده است . اصل انتظار فرج از یک‏ اصل کلی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج می‏شود و آن اصل " حرمت یأس از روح‏ الله " است .

مردم مؤمن به عنایات الهی ، هرگز و در هیچ شرائطی امید خویش را از دست نمی‏دهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهوده گرائی نمی‏گردند . چیزی

 

که‏ هست این انتظار فرج و این عدم یأس از روح الله در مورد یک عنایت‏ عمومی و بشری است ، نه شخصی یا گروهی ، و به علاوه ، توأم است

 

بانویدهای‏ خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است .

 

 

 

 

پاورقی :

1-هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون »- توبه / 33 وصف / . 9 

 

2-  و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی‏ الصالحون »- انبیا / . 105

 

3 - و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم‏ ما کانوا یحذرون »- قصص / . 5

 

4 - قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا ، ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین »- اعراف / . 128


[ یکشنبه 86/5/14 ] [ 10:29 صبح ] [ حسین ] [ نظرات () ]
آنان که خاک را به یک نظر کیمیا کنند             آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند.
[ شنبه 86/5/13 ] [ 2:36 عصر ] [ حسین ] [ نظرات () ]
     
 پیامبر اکرم(ص) فرمودند: گنجی در نزد شماست که بر سر آن جنگی میان سه نفر از فرزندان پادشاهان اتفاق می‌افتد که هیچ یک در آن به پیروزی نمی‌رسند. سپس از سمت مشرق پرچم‌های سیاهی پدیدار می‌شود، آنها نبردی خواهند کرد که هرگز مانند آن اتفاق نیفتاده است.

اشاره:
پیامبر اعظم(ص) اسلام مجموعة تکامل‌یافتة فضائل همة انبیاء و اولیای الهی در طول تاریخ و درخشان‌ترین کهکشان عالم وجود است که هزاران منظومه و خورشید درخشان فضیلت و کرامت را در خود جای داده است، علم توأم با اخلاق، حکومت همراه با حکمت، عبادت همراه با خدمت به خلق، جهاد توأم با رحمت، عزت همراه با فروتنی، روزآمدی توأم با دوراندیشی و صداقت با مردم در عین پیچیدگی‌های سیاسی از ویژگی‌های بارز پیامبر اکرم(ص) است.
جلوة آشکار و مظهر اسمای خداوندی، نمونة انسان کامل و سرآمد تمام پیامبران و ختم رسل است.
پیامبر رحمت و رأفت  دربارة ویژگی‌های یاران آخرین جانشین خود، یعنی حضرت مهدی(ع) بیاناتی دارند که به اجمال به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

در روایات رسیده از پیامبر اعظم(ص) شاهد اسامی برخی از ملت‌ها و یا سرزمین‌هایی هستیم که ظاهراً نقش خاصی را در آخرالزمان و هنگامة ظهور ایفا می‌کنند و نیز ارتباط خاصی با امر ظهور و نهضت آن حضرت دارند. یمن، عراق، مصر، فلسطین، شام و ایران نمونه‌هایی از این مناطق‌اند. در این مجال نگاهی به روایاتی می‌اندازیم که متوجه اهل خراسان (ایران)اند؛ آنهایی که در لسان روایات به «اهل المشرق» و یا «اهل الفارس» تعبیر شده‌اند. قبل از بررسی این احادیث، برخی از صفات و ویژگی‌های این گروه که هر کدام در روایتی ذکر شده است را بنگرید:
پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: آنها کسانی هستند که اگر دین در ثریا باشد مردانی از ایشان به سوی آن رفته و به آن دست می‌یابند1، پس از من در [نوع] رابطه‌شان با اهل بیت من مورد آزمایش قرار می‌گیرند2، سرسپردگان و پیروان حضرت مهدی(ع) هستند3، مانند آهن محکم و استوار4، و مانند شیر درنده، شجاع و مقاوم‌اند5، همة آنها بهشتی خواهند بود6.
نمونه‌های بسیاری از این احادیث در کلام مبارک پیامبر اکرم(ص) دیده می‌شود، اما آنچه که به عنوان نشانة این گروه آمده است «رایات سود» یا همان پرچم‌های سیاه رنگ است که از مشرق ظهور می‌کند. اینکه صاحبان این پرچم‌ها چه کسانی هستند و چه خواهند کرد سؤالی است که جواب آن را در روایات جستجو کردیم:

کسی که آنها را یاری کند خداوند را یاری کرده است، در غیر این صورت خداوند آنها را خوار و ذلیل می‌کند.

پیامبر اکرم(ص) از بلاهایی که به اهل بیت او خواهد رسید یاد کردند تا آنکه فرمودند:
پرچمی از مشرق به رنگ سیاه ظهور کرده که هر کس آن را یاری کند خداوند را یاری کرده و هر که آن را یاری نکند خداوند او را خوار و ذلیل می‌نماید. تا آنکه صاحبان پرچم نزد مردی می‌آیند که هم‌نام من است. و او را امیر خود می‌گردانند و خداوند نیز او را تأیید و یاری می‌کند.7
البته تعداد روایاتی که در مورد «پرچم‌های سیاه» وارد شده، متعدد و فراوان است و شاید اصل آن، یک حدیث باشد که به صورت‌های متعددی بیان شده است. اما آنچه که پس از تحقیقات به آن رسیدیم، مطمئن شدیم که اصل حدیث متوجه آمادگی طایفه‌ای از خراسان برای پیروی و یاری حضرت مهدی(ع) است.8

هرکه از آنها آگاهی یابد به سوی آنها برودو با ایشان بیعت نماید.

آن حضرت می‌فرمایند که پرچم‌های سیاهی از سمت مشرق پدیدار خواهند شد که دارندگان آنها دل‌هایی سخت‌تر و محکم‌تر از آهن دارند و هر کسی خبر آنها را بشنود باید بهسوی آنها رفته و با ایشان بیعت نماید، هرچند از روی یخ بگذرد.9
در این روایات نام مبارک حضرت مهدی(ع) و نیز برخی از صفات ایشان هم آمده است:
حضرت مهدی(ع)، خلیفةالله، هم در میان آنهاست.
هرگاه دیدید پرچم‌های سیاه از سمت خراسان ظاهر شده نزد آنها رفته هرچند از روی یخ بگذرید. خلیفه‌الله، حضرت مهدی(ع) در میان آنهاست.10

اگر کوه‌ها بر سر راهش قرار گیرند آنها را نابود می‌سازد.

مردی از فرزندان امام حسین(ع) از سمت مشرق خروج خواهد کرد که اگر کوه‌ها بر سر راهش قرار گیرند، آنها را منهدم کرده و از میانشان راه می‌گشاید.
روایات، حاکی از ظهور گروهی قدرتمند از مشرق‌اند که به فرماندهی شخصی به نام شعیب بن صالح از قبیلة بنی تمیم است. وی با یاران سفیانی نبرد کرده و آنها را شکست می‌دهد تا آنکه وارد بیت‌المقدس شده و آمادة حکومت حضرت مهدی(ع) می‌گردد. و از سمت شام توسط سیصد نفر نیز یاری می‌شوند، بین خروج او (شعیب) و رسیدن حضرت مهدی(ع) هفتاد و دو ماه طول می‌کشد.12
در روایت دیگری آمده است:
فتنه‌ها شهر زوراء را فرا می‌گیرد تا آنکه بسیاری از زن‌ و مردها کشته می‌شوند و اموال‌ها غارت می‌گردد و چه تجاوزهایی که به نوامیس مردم صورت می‌گیرد، خداوند رحمت کند کسی که زنان بنی‌هاشم را در آن روز پناه دهد که آنان حرمت و آبروی من می‌باشند... سپس مردی از قبیلة بنی عقیم به نام شعیب بن حاصل خروج می‌کند،‌ پرچم شعیب سیاه و هدایت شده به نصر و یاری و کلام الهی بوده تا آنکه خود را به حضرت مهدی(ع) می‌رساند و میان رکن و مقام با او بیعت می‌کند.13

هر که از او پیروی نماید نجات یافته و هر که از او تخلف کند هلاک خواهد شد
.
رسول خدا(ص) می‌فرمایند: قیامت بر پا نخواهد شد، تا آنکه قائم ما برای حق به اذن خداوند متعال قیام کند. هر کس از او پیروی کند نجات یافته و هر کس از او تخلف کند هلاک خواهد شد. به خاطر خدا، به هر شیوه‌ای هر چند از روی یخ بگذرید، نزد او بروید که او خلیفة خداوند عزوجل است.14
همان‌طور که مشاهده می‌فرمایید در این احادیث تعبیر به این مضمون آمده است که... ولو حبواً علی الثلج (هرچند از روی یخ بگذرید). این تعبیر در روایات، مختص به بلاد خراسان است.15

صاحبان پرچم‌های سیاه جنگی خواهند کرد که هرگز مانند آن اتفاقی نیفتاده است
.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: گنجی در نزد شماست که بر سر آن جنگی میان سه نفر از فرزندان پادشاهان اتفاق می‌افتد که هیچ یک در آن به پیروزی نمی‌رسند. سپس از سمت مشرق پرچم‌های سیاهی پدیدار می‌شود، آنها نبردی خواهند کرد که هرگز مانند آن اتفاق نیفتاده است (راوی گوید سپس حضرت چیزی فرمودند که آنرا به خاطر ندارم) آن‌گاه فرمودند: هنگامی که آن پرچم‌ها را دیدید به هر وسیله‌ای که می‌توانید هر چند از روی یخ بگذرید خود را به آنها رسانده و با ایشان بیعت کنید، زیرا او خلیفة خدا حضرت مهدی(ع) است.16
البته قابل ذکر است که روایات،‌ آغاز امر ظهور گروهی که از مشرق برخاسته و خود را آماده و مهیا برای پیروی از آن حضرت می‌کند، را مورد توجه قرار می‌دهند و چیزی از ظهور خود آن حضرت از مشرق در این روایات وجود ندارد. آنچه که مشهور و متواتر است آن است که حضرت مهدی(ع) در مکه ظهور خواهند کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. قرطبی، الجامع‌لأحکام القرآن، ج16، ص76؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج5، ص108.
2. کنزالعمال، ج11، ص124.
3. منتخب الاثر، ص304.
4. ینابیع المودة، ص491؛ بحارالانوار، ج51، ص84.
5. جمع‌الجوامع، ج1، ص1019.
6. کنزالعمال، ج4، ص299.
7. بحارالانوار، ج28، ص78.
8. کورانی، علی، معجم الاحادیث المهدی(ع)، ج2، ص390.
9. اثبات الهداة، ج3، ص596؛ ینابیع المودة، ص182.
10. ابن طاووس، ملاحم، ص53؛ ینابیع المودة، ص182.
11. منتخب الاثر، ص199؛ اثبات الهداة، ج3، ص614.
12. ملاحم ابن طاووس، ص49.
13. همان، ص137.
14. عیون اخبار الرضا، ج2، ص59؛ منتخب الاثر، ص204.
16. بحاالانوار، ج51، ص83.


ماهنامه موعود شماره 69

 

[ شنبه 86/5/13 ] [ 2:30 عصر ] [ حسین ] [ نظرات () ]
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ دوازدهمین پیشوای معصوم, بنابر نظریة مشهور, سحرگاهان پانزدهم شعبان سال 255 (هـ . ق) در سامراء متولد شد.
او هم نام پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ( م ح م د ) و هم کنیة آن حضرت یعنی ابوالقاسم است.
از جمله لقب های او, حجت, قائم, خلف صالح, صاحب الزمان و بقیه الله به شمار می آید اما مشهورترین آن ها مهدی ـ علیه السلام ـ است.
پدر بزرگوارش, حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و مادر گرامیش نرجس خاتون است که او را «سوسن», «ریحانه» و «صقیل» نیز نامیده اند.[1]
امام زمان ـ علیه السلام ـ زمانی تولد یافت که عباسیان حاکم بر سامراء و بغداد, زندگی امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ را کنترل کرده و برای یافتن آخرین حجت الهی و نابودی او سخت می کوشیدند از این رو تولد آن حضرت, بسیار مخفیانه و معجزه آسا صورت گرفت. البته برخی وکلای امام عسکری ـ علیه السلام ـ و شیعیان و خدمتگزاران مطمئنش, از این تولد آگاهی داشتند. مانند محمد بن عثمان عمری, محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ حکیمه خاتون دختر امام جواد ـ علیه السلام ـ ابو علی بن مطهر, عمرو اهوازی و ابو نصر طریف.
آری! یازدهیمن پیشوای معصوم ـ علیه السلام ـ در فرصت های مناسب, فرزند و جانشین خود را به دیگران می نمایاند و به آنان معرفیش می کرد. چنان که وقتی محمد بن عثمان عمری با چهل نفر دیگر از شیعیان به حضور امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدند, آن حضرت, مهدی ـ علیه السلام ـ را به آنان نشان داد و فرمود: این, پس از من, امام شما و جانشین من بین شما است. با وجود این, حضرت حجت ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش همچنان پنهان می زیست تا آن که امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در سال 260 (هـ . ق) یعنی 28 سالگی با دسیسة معتمد عباسی, مسموم و شهید شد و حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به امامت رسید.
ابوالأدیان می گوید: من از خدمتگزاران امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ بودم و نامه های او را به مناطق مختلف می بردم. روزی آن حضرت به من نامه هایی داد و فرمود: این ها را به «مدائن» ببر, تا پانزده روز در سامراء نخواهی بود, پس از آن وقتی برگردی خواهی یافت که ناله و شیون از خانة من بلند است و جسدم را در محل غسل گذاشته اند.
گفتم: سرورم! اگر چنین شود, چه کسی پس از شما امام است؟ فرمود: هر کس بر جنازه ام نماز بخواند. گفتم: نشانة دیگری ذکر بفرمایید! فرمود: هر کس از آن چه میان همیان است خبر دهد. ابهت امام ـ علیه السلام ـ آن چنان بود که دیگر نتوانستم از او بپرسم مقصودشان از این نشانه چیست.
نامه های آن حضرت را به «مدائن» بردم و پاسخشان را گرفتم. پس از پانزده روز وقتی به سامراء وارد شدم به خانة امام ـ علیه السلام ـ آمدم, ناگاه صدای ناله و شیون از آن جا شنیدم و دیدم برادرش جعفر (کذاب) کنارخانه نشسته است و برخی شیعیان, رحلت امام ـ علیه السلام ـ را به او تسلیت و به امامت رسیدش را تبریک می گویند. از این موضوع در شگفت شدم زیرا من با چشمانم دیده بودم جعفر, شراب می خورد, قمار بازی می کرد و اهل تار و طنبور بود به هر حال من نیز جلو رفتم و رحلت برادرش را به او تسلیت و پیشوائیش را تبریک گفتم اما او چیزی از من نپرسید. ناگاه «عقید» خادم حضرت عسکری ـ علیه السلام ـ حاضر شد و به جعفر گفت: جنازة برادرتان را کفن کردند بیایید بر آن نماز بگذارید. جعفر, همراه برخی شیعیان وارد خانه شدند جسد پاک امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ, میان تابوتی در حیات خانه بود. جعفر پیش رفت تا بر جنازة مطهر امام ـ علیه السلام ـ نماز بخواند. وقتی خواست تکبیر بگوید ناگاه کودک گندم گون و سیاه موی که دندان های پیشینش قدری از هم فاصله داشت, ظاهر شد, جعفر را کنار زد و گفت: عمو! کنا برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم, او با چهره ای درهم کشیده کنار رفت و آن کودک بر پیکر پاک امام ـ علیه السلام ـ نماز خواند و او را در خانه اش, جوار قبر امام هادی ـ علیه السلام ـ دفن فرمود.
ابو الأدیان در ادامه می گوید: آن کودک به من رو زد و گفت: ای مرد بصری! پاسخ نامه هایی را که همراهت است بده! آن ها را به او دادم و با خود گفتم: اینها (اقامة نماز بر جسد پاک امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و در خواست پاسخ نامه ها) دو نشانة امامت اوست و منتظر ماندم تا نشانة دیگر یعنی خبر دادن از آن چه میان همیان است را نیز بیابم.
نزد جعفر آمدم, دیدم داد می کشد و فریاد می کند. شخصی به نام «حاجظ وشاء» به جعفر گفت: آن کودک چه کسی بود؟ جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیده ام و نمی شناسم. در این اوضاع, گروهی از قمی ها آمدند وقتی دانستند, یازدهمین امام معصوم ـ علیه السلام ـ رحلت فرموده است. پرسیدند جانشین او کیست؟ برخی گفتند: جانشین او جعفر است, آنان به او سلام کردند و تسلیت و تهنیت گفتند از او پرسیدند: ما نامه ها و پول هایی آورده ایم بفرمایید: نامه را چه کسانی نوشته اند و پول ها چقدر است؟ جعفر, از پاسخ درماند و برآشفته حال برخاست و گفت: اینان علم غیب از ما می خواهند! ناگاه خادمی از خانه بیرون آمد و به قمی ها گفت: نامه ها از فلان کس و فلان کس است و در همیان نیز هزار دینار وجود دارد که ده تای آن ها را زراندود کرده اند. آن مردم وقتی پاسخ پرسش هایشان را صحیح و دقیق یافتند, گفتند: نامه ها و همیان پول را به تو می دهیم تا به آن کسی که تو را برای گفتن آن ها فرستاده است (یعنی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ) تحویل دهی! زیرا او امام ما است.[2]
غیبت صغری و کبری
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش دو بار غایب شد که آن ها را غیبت صغری و غیبت کبری گویند.
غیبت صغرای ولی عصر ـ علیه السلام ـ با به شهادت رسیدن امام حسن عسکری در سال 260 (هـ . ق) آغاز شد و تا سال 329 (هـ . ق) ادامه یافت.
امام زمان ـ علیه السلام ـ در دوران غیبت صغری توسط چهار نفر از نایبان خاصش که به نواب اربعه یعنی نایبان چهارگانه معروفتند با مردم ارتباط داشت و به امور آنان رسیدگی می کرد. این چهار نفر عبارت بودند از:
1. عثمان بن سعید عمری
2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری
3. ابوالقاسم حسین بن روح
4. ابو الحسن علی بن محمد سمری
مهم ترین تحول و رخ داد دورة نیابت «ابو الحسن علی بن محمد سمری» نوشتن توقیعی از جانب حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به او بود که در آن فرموده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد سمری! خداوند در فقدان تو به برادرانت پاداش بزرگی عطا فرماید, تو تا شش روز دیگر رحلت می کنی, کارهایت را سامان ده و هیچ کس را به جانشینی خود سفارش نکن اکنون زمان غیبت کبری فرا رسیده است و ظهور من فقط با اجازة خدا خواهد بود آن هم از مدتی طولانی صورت می گیرد که در آن مردم, بسیار سخت دلند و سرزمین پر از بیدادگری است کسانی, نزد شیعیان ما ادعا می کنند که مرا می بینند. هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی بکند, دروغگویی بیش نیست.[3]
جانشینان امام زمان در غیبت کبری
در غیبت کبری, فقیهان با تقوا, عادل و مدیر و مدبر نایبان عام و جانشینان امام مهدی ـ علیه السلام ـ بین مردم به شمار می آیند و مرجعیت دینی و رهبری آنان را بر عهده دارند و چنان که خود آن حضرت نیز در حدیثی بر این نکته تصریح فرمودند:[4]
وجود امام زمان ـ علیه السلام ـ در این عصر بسان خورشید پشت ابر است یعنی پنهان بودن او موجب نمی شود به عالم هستی سود نرساند بلکه آن حضرت حتی در پس پردة غیبت امام زمین و موجب برکت برای اهل آن است.
ملاقات با امام زمان در غیبت کبری: این موضوع, کار ممکنی است هر چند ادعای ملاقات با آن حضرت را از هر کس نمی توان پذیرفت اما در این عصر به اذن خداوند بزرگ و توجهات امام زمان ـ علیه السلام ـ کسانی به حضور آن حضرت شرفیاب شده اند[5] البته ارتباط با حضرت ولی عصر از راه های دیگر برای عموم مردم ممکن است این کار را می توان از طریق قرائت دعاهایی مانند دعای ندبه, عهد و ... انجام داد زیارت اماکن منسوب به امام زمان ـ علیه السلام ـ راه دیگری برای ارتباط با او است مانند مسجد سهله, مسجد اعظم کوفه و سرداب مقدس در عراق و مسجد حضرت صاحب الزمان معروف به مسجد جمکران قم در ایران.[6]
طولانی بودن عمر حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ
عمر مبارک آن حضرت در غیبت کبری بسیار طولانی است و این موضوع عقلاً محال نیست و به لحاظ علمی نیز ممکن به شمار می آید علاوه بر این افراد بسیاری در امتداد تاریخ زندگی بشر عمر طولانی داشته اند مانند حضرت نوح که امام صادق ـ علیه السلام ـ دربارة او می فرماید: نوح 2300 سال زندگی کرد, 850 سال پیش از آن که به پیامبری برانگیخته شود و 950 سال میان قومش به هدایت آنان پرداخت و 500 سال هم پس از آن که کشتی اش به خشکی نشست و آب در زمین فرو رفت آن گاه شهر ها را ساخت و فرزندانش در شهر ها ساکن شدند از دیگر کسانی که عمر طولانی داشته اند مانند: حضرت سلیمان بن داود 712 سال, شداد بن عامر 900 سال و ...[7]
آشنایی اجمالی با امام زمان(عج)
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ دوازدهمین پیشوای معصوم, بنابر نظریة مشهور, سحرگاهان پانزدهم شعبان سال 255 (هـ . ق) در سامراء متولد شد.
او هم نام پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ( م ح م د ) و هم کنیة آن حضرت یعنی ابوالقاسم است.
از جمله لقب های او, حجت, قائم, خلف صالح, صاحب الزمان و بقیه الله به شمار می آید اما مشهورترین آن ها مهدی ـ علیه السلام ـ است.
پدر بزرگوارش, حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و مادر گرامیش نرجس خاتون است که او را «سوسن», «ریحانه» و «صقیل» نیز نامیده اند.[1]
امام زمان ـ علیه السلام ـ زمانی تولد یافت که عباسیان حاکم بر سامراء و بغداد, زندگی امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ را کنترل کرده و برای یافتن آخرین حجت الهی و نابودی او سخت می کوشیدند از این رو تولد آن حضرت, بسیار مخفیانه و معجزه آسا صورت گرفت. البته برخی وکلای امام عسکری ـ علیه السلام ـ و شیعیان و خدمتگزاران مطمئنش, از این تولد آگاهی داشتند. مانند محمد بن عثمان عمری, محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ حکیمه خاتون دختر امام جواد ـ علیه السلام ـ ابو علی بن مطهر, عمرو اهوازی و ابو نصر طریف.
آری! یازدهیمن پیشوای معصوم ـ علیه السلام ـ در فرصت های مناسب, فرزند و جانشین خود را به دیگران می نمایاند و به آنان معرفیش می کرد. چنان که وقتی محمد بن عثمان عمری با چهل نفر دیگر از شیعیان به حضور امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدند, آن حضرت, مهدی ـ علیه السلام ـ را به آنان نشان داد و فرمود: این, پس از من, امام شما و جانشین من بین شما است. با وجود این, حضرت حجت ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش همچنان پنهان می زیست تا آن که امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در سال 260 (هـ . ق) یعنی 28 سالگی با دسیسة معتمد عباسی, مسموم و شهید شد و حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به امامت رسید.
ابوالأدیان می گوید: من از خدمتگزاران امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ بودم و نامه های او را به مناطق مختلف می بردم. روزی آن حضرت به من نامه هایی داد و فرمود: این ها را به «مدائن» ببر, تا پانزده روز در سامراء نخواهی بود, پس از آن وقتی برگردی خواهی یافت که ناله و شیون از خانة من بلند است و جسدم را در محل غسل گذاشته اند.
گفتم: سرورم! اگر چنین شود, چه کسی پس از شما امام است؟ فرمود: هر کس بر جنازه ام نماز بخواند. گفتم: نشانة دیگری ذکر بفرمایید! فرمود: هر کس از آن چه میان همیان است خبر دهد. ابهت امام ـ علیه السلام ـ آن چنان بود که دیگر نتوانستم از او بپرسم مقصودشان از این نشانه چیست.
نامه های آن حضرت را به «مدائن» بردم و پاسخشان را گرفتم. پس از پانزده روز وقتی به سامراء وارد شدم به خانة امام ـ علیه السلام ـ آمدم, ناگاه صدای ناله و شیون از آن جا شنیدم و دیدم برادرش جعفر (کذاب) کنارخانه نشسته است و برخی شیعیان, رحلت امام ـ علیه السلام ـ را به او تسلیت و به امامت رسیدش را تبریک می گویند. از این موضوع در شگفت شدم زیرا من با چشمانم دیده بودم جعفر, شراب می خورد, قمار بازی می کرد و اهل تار و طنبور بود به هر حال من نیز جلو رفتم و رحلت برادرش را به او تسلیت و پیشوائیش را تبریک گفتم اما او چیزی از من نپرسید. ناگاه «عقید» خادم حضرت عسکری ـ علیه السلام ـ حاضر شد و به جعفر گفت: جنازة برادرتان را کفن کردند بیایید بر آن نماز بگذارید. جعفر, همراه برخی شیعیان وارد خانه شدند جسد پاک امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ, میان تابوتی در حیات خانه بود. جعفر پیش رفت تا بر جنازة مطهر امام ـ علیه السلام ـ نماز بخواند. وقتی خواست تکبیر بگوید ناگاه کودک گندم گون و سیاه موی که دندان های پیشینش قدری از هم فاصله داشت, ظاهر شد, جعفر را کنار زد و گفت: عمو! کنا برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم, او با چهره ای درهم کشیده کنار رفت و آن کودک بر پیکر پاک امام ـ علیه السلام ـ نماز خواند و او را در خانه اش, جوار قبر امام هادی ـ علیه السلام ـ دفن فرمود.
ابو الأدیان در ادامه می گوید: آن کودک به من رو زد و گفت: ای مرد بصری! پاسخ نامه هایی را که همراهت است بده! آن ها را به او دادم و با خود گفتم: اینها (اقامة نماز بر جسد پاک امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و در خواست پاسخ نامه ها) دو نشانة امامت اوست و منتظر ماندم تا نشانة دیگر یعنی خبر دادن از آن چه میان همیان است را نیز بیابم.
نزد جعفر آمدم, دیدم داد می کشد و فریاد می کند. شخصی به نام «حاجظ وشاء» به جعفر گفت: آن کودک چه کسی بود؟ جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیده ام و نمی شناسم. در این اوضاع, گروهی از قمی ها آمدند وقتی دانستند, یازدهمین امام معصوم ـ علیه السلام ـ رحلت فرموده است. پرسیدند جانشین او کیست؟ برخی گفتند: جانشین او جعفر است, آنان به او سلام کردند و تسلیت و تهنیت گفتند از او پرسیدند: ما نامه ها و پول هایی آورده ایم بفرمایید: نامه را چه کسانی نوشته اند و پول ها چقدر است؟ جعفر, از پاسخ درماند و برآشفته حال برخاست و گفت: اینان علم غیب از ما می خواهند! ناگاه خادمی از خانه بیرون آمد و به قمی ها گفت: نامه ها از فلان کس و فلان کس است و در همیان نیز هزار دینار وجود دارد که ده تای آن ها را زراندود کرده اند. آن مردم وقتی پاسخ پرسش هایشان را صحیح و دقیق یافتند, گفتند: نامه ها و همیان پول را به تو می دهیم تا به آن کسی که تو را برای گفتن آن ها فرستاده است (یعنی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ) تحویل دهی! زیرا او امام ما است.[2]
غیبت صغری و کبری
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش دو بار غایب شد که آن ها را غیبت صغری و غیبت کبری گویند.
غیبت صغرای ولی عصر ـ علیه السلام ـ با به شهادت رسیدن امام حسن عسکری در سال 260 (هـ . ق) آغاز شد و تا سال 329 (هـ . ق) ادامه یافت.
امام زمان ـ علیه السلام ـ در دوران غیبت صغری توسط چهار نفر از نایبان خاصش که به نواب اربعه یعنی نایبان چهارگانه معروفتند با مردم ارتباط داشت و به امور آنان رسیدگی می کرد. این چهار نفر عبارت بودند از:
1. عثمان بن سعید عمری
2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری
3. ابوالقاسم حسین بن روح
4. ابو الحسن علی بن محمد سمری
مهم ترین تحول و رخ داد دورة نیابت «ابو الحسن علی بن محمد سمری» نوشتن توقیعی از جانب حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به او بود که در آن فرموده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد سمری! خداوند در فقدان تو به برادرانت پاداش بزرگی عطا فرماید, تو تا شش روز دیگر رحلت می کنی, کارهایت را سامان ده و هیچ کس را به جانشینی خود سفارش نکن اکنون زمان غیبت کبری فرا رسیده است و ظهور من فقط با اجازة خدا خواهد بود آن هم از مدتی طولانی صورت می گیرد که در آن مردم, بسیار سخت دلند و سرزمین پر از بیدادگری است کسانی, نزد شیعیان ما ادعا می کنند که مرا می بینند. هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی بکند, دروغگویی بیش نیست.[3]
جانشینان امام زمان در غیبت کبری
در غیبت کبری, فقیهان با تقوا, عادل و مدیر و مدبر نایبان عام و جانشینان امام مهدی ـ علیه السلام ـ بین مردم به شمار می آیند و مرجعیت دینی و رهبری آنان را بر عهده دارند و چنان که خود آن حضرت نیز در حدیثی بر این نکته تصریح فرمودند:[4]
وجود امام زمان ـ علیه السلام ـ در این عصر بسان خورشید پشت ابر است یعنی پنهان بودن او موجب نمی شود به عالم هستی سود نرساند بلکه آن حضرت حتی در پس پردة غیبت امام زمین و موجب برکت برای اهل آن است.
ملاقات با امام زمان در غیبت کبری: این موضوع, کار ممکنی است هر چند ادعای ملاقات با آن حضرت را از هر کس نمی توان پذیرفت اما در این عصر به اذن خداوند بزرگ و توجهات امام زمان ـ علیه السلام ـ کسانی به حضور آن حضرت شرفیاب شده اند[5] البته ارتباط با حضرت ولی عصر از راه های دیگر برای عموم مردم ممکن است این کار را می توان از طریق قرائت دعاهایی مانند دعای ندبه, عهد و ... انجام داد زیارت اماکن منسوب به امام زمان ـ علیه السلام ـ راه دیگری برای ارتباط با او است مانند مسجد سهله, مسجد اعظم کوفه و سرداب مقدس در عراق و مسجد حضرت صاحب الزمان معروف به مسجد جمکران قم در ایران.[6]
طولانی بودن عمر حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ
عمر مبارک آن حضرت در غیبت کبری بسیار طولانی است و این موضوع عقلاً محال نیست و به لحاظ علمی نیز ممکن به شمار می آید علاوه بر این افراد بسیاری در امتداد تاریخ زندگی بشر عمر طولانی داشته اند مانند حضرت نوح که امام صادق ـ علیه السلام ـ دربارة او می فرماید: نوح 2300 سال زندگی کرد, 850 سال پیش از آن که به پیامبری برانگیخته شود و 950 سال میان قومش به هدایت آنان پرداخت و 500 سال هم پس از آن که کشتی اش به خشکی نشست و آب در زمین فرو رفت آن گاه شهر ها را ساخت و فرزندانش در شهر ها ساکن شدند از دیگر کسانی که عمر طولانی داشته اند مانند: حضرت سلیمان بن داود 712 سال, شداد بن عامر 900 سال و ...[7]
هنگام ظهور حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ
وقت ظهور امام مهدی ـ علیه السلام ـ دقیقاً مشخص نیست, پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می فرماید: کسانی که وقت ظهور را معین می کنند دروغ می گویند.[8]
[1]. پیشوایی, مهدی, سیرة پیشوایان, ص 665 ـ 666.
[2]. جعفریان, رسول, حیات فکری سیاسی امامان شیعه بخش زندگی امام زمان ـ علیه السلام ـ .
[3]. الغیبه, ص 234.
[4]. شیخ حر عاملی, وسائل الشیعه, قم, آل البیت, 1409 ق, ج 27, ص 140.
[5]. القزوینی, السید محمد کاظم, الامام المهدی, من المهد الی الظهور, ص 303 به بعد.
[6]. موسوی اصفهانی, سید محمد تقی,مکیال المکارم, ج 2, ص 314.
[7]. شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمه, ج2, ص 523.
[8]. رازی قمی (از شاگردان شیخ صدوق), کفایه الاثر.

هنگام ظهور حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ
وقت ظهور امام مهدی ـ علیه السلام ـ دقیقاً مشخص نیست, پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می فرماید: کسانی که وقت ظهور را معین می کنند دروغ می گویند.[8]
[1]. پیشوایی, مهدی, سیرة پیشوایان, ص 665 ـ 666.
[2]. جعفریان, رسول, حیات فکری سیاسی امامان شیعه بخش زندگی امام زمان ـ علیه السلام ـ .
[3]. الغیبه, ص 234.
[4]. شیخ حر عاملی, وسائل الشیعه, قم, آل البیت, 1409 ق, ج 27, ص 140.
[5]. القزوینی, السید محمد کاظم, الامام المهدی, من المهد الی الظهور, ص 303 به بعد.
[6]. موسوی اصفهانی, سید محمد تقی,مکیال المکارم, ج 2, ص 314.
[7]. شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمه, ج2, ص 523.
[8]. رازی قمی (از شاگردان شیخ صدوق), کفایه الاثر.
به نقل از مطالب آقای خدارحم مرادی

[ چهارشنبه 86/5/10 ] [ 10:43 صبح ] [ حسین ] [ نظرات () ]
   
 امیرالمؤمنین(ع) و نیز امامان معصوم پس از آن حضرت تا حضرت امام حسن عسکری(ع)، مظاهر شهودند که در انظار مردم بودند و جامعه از دیدار چهره نورانی و مشعشع آنان برخوردار است؛ ولی وجود مبارک حضرت بقیةالله الاعظم، امام زمان(ع)، مظهر و نمودار غیب است که جامعه از دیدار فیض حضورش محروم می‌باشد.


مجموعه معانی جهان، بر  دو گونه است: «غیب» و «شهود» که در لسان قرآن کریم، به عنوان غیب و شهادت ذکر شده‌اند و ما خداوند متعال را به عنوان «عالِم الغیب و الشهادة؛ دانای نهان و آشکار» می‌خوانیم.
«شهود» عبارت از مطالبی است که در قلمرو حس ظاهری است و می‌توان آن را مشاهده کرد و یا با یکی از حواس ظاهری دیگر حس کرد.
قسم دوم، معانیی است که از دید انسان دور بوده، قابل مشاهده و دیدار نیست و حواس ظاهری انسان از درک آن، عاجز و ناتوان است.

  • کثرت غیب در عالم شهود
از مظاهر قدرت باهره خداوند متعال، بسیاری از امور غیبی، در متن و بطن عالم شهود است و برخلاف تخیلات آنان که می‌پندارند، این عالم، جهان شهود خالص بوده و به کلی از غیب جداست، در لابلای امور مشهود و عناصر دیدنی و در میان اشیای محسوس، مطالب غیبی فراوانی نهفته است. بدن انسان از عناصر عالم ماده، جزء مقوله شهود است، اما روح او از مقوله غیب می‌باشد؛ چنان‌که انسان در مواقع کسالت و بیماری، احساس درد می‌کند ولیکن به هیچ قیمتی نمی‌تواند درد را نشان بدهد و حتی این مطلب، برای اطبای حاذق و متخصص نیز، قابل نشان دادن نیست و امکانات بسیار گسترده پزشکی نیز نتوانسته است این مشکل را حل کند و یا دست کم غیب‌های مربوط به رشتة خود را به مرحله شهود برساند.

  • مظاهر غیب و شهود در سلسله امامت
در سلسله مقدس امامت و ولایت، هر دو مفهوم غیب و شهود، به چشم می‌خورد و مصداق دارد. امام امیرالمؤمنین(ع) و نیز امامان معصوم پس از آن حضرت تا حضرت امام حسن عسکری(ع)، مظاهر شهودند که در انظار مردم بودند و جامعه از دیدار چهره نورانی و مشعشع آنان برخوردار است؛ ولی وجود مبارک حضرت بقیةالله الاعظم، امام زمان(ع)، مظهر و نمودار غیب است که جامعه از دیدار فیض حضورش محروم می‌باشد.

وجود مبارک ایشان، هرچند برای بعضی در شرایط خاصه جزء شهودات بوده و احیاناً هست ولی نسبت به ما و نوع انسان‌ها، یکی از مصادیق بارز غیب به شمار می‌آید.

چنان‌که در آیة کریمة:
ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتّقین الّذین یؤمنون بالغیب...1
آن کتاب [قرآن] هیچ تردیدی در [حقانیت] آن نیست. برای پرهیزگاران؛ آنان که به غیب ایمان دارند... مایة هدایت است.

این مطلب آمده است، غیب که خداوند متعال در این آیه آن را به عنوان یکی از نشانه‌های متقین ذکر فرموده، به وجود مبارک حضرت ولی عصر(ع) تأویل شده و یا آن‌را از مهم‌ترین مصادیق غیب ذکر فرموده‌اند. چنان‌که مفسر بزرگ مرحوم «طبرسی»، در ذیل تفسیر آیه فوق و در مقام شرح مقصود از غیب، می‌گوید:

و آنچه را که اصحاب ما درباره زمان غیبت مهدی(ع) و خروج آن حضرت روایت کرده‌اند، غیب محسوب می‌شود.2

داوود رقی می‌گوید که حضرت صادق(ع) درباره این گفتار خدای عزوجل: «الذین یؤمنون بالغیب» فرمودند:
مؤمن به غیب، کسی است که راجع به قیام و ظهور حضرت قائم اقرار کرده، آن را حق بداند.3

و از این روست که آن بزرگوار، در میان همه امامان معصوم(ع) لقب «غایب» به خود گرفته‌اند.

قابل توجه است که غایب بودن امام زمان(ع) فقط از دید ماست وگرنه آن بزرگوار، امام عصر و ولیّ دهر و به اذن الله، متصرف در اقطار جهان وجود است؛ نظر به رعیت‌های خود دارد و چه بسا که در مجالس و محافل آنان حضور یابد و احیاناً با آنان به سخن پردازد، ولی آنان متوجه نشوند. چنان‌که در یکی از فرازهای دعای ندبه می‌خوانیم:
بنفسی أنت من مغیّبٍ لم یخل منّا.
جانم فدای آن پشت پرده افتاده‌ای که از ما دور نیست.

  • انس در عالم غیب
چنان‌که همه می‌دانیم و اعتقاد داریم، حضرت ولی‌عصر(ع)، در عالم غیب و دور از دیدگان ناظران و بینندگان به سر می‌برد. اکنون این سؤال پیش می‌آید که آیا در آن ظروف و شرایط، انیسی هم دارند که با او انس گرفته، غم و اندوه تنهایی را با او برطرف سازند؟
 
از بعضی فقرات زیارت آن حضرت استفاده می‌شود که ایشان خدّام و یارانی در دوران غیبت دارند که در جوار وجود مقدسش می‌باشند.4

مطابق بعضی از روایات شریفه، حضرت خضر(ع) که خود نیز از عناصر غیبی به شمار می‌روند و زنده می‌باشند اما از دید بینندگان غایب و پنهان‌اند و در عوالم غیب و جهان دور دست از ما قرار دارند، با حضرت ولی‌عصر(ع) مرتبط می‌باشند و به حضور آن بزرگوار مشرف می‌شوند.

هم‌چنان که در عالم شهود میان موجودات زنده، انس و علاقه برقرار می‌باشد، در جهان غیب نیز میان عناصر غیبی پیوند و ارتباط است، از جمله میان حضرت ولی‌عصر(ع) و حضرت خضر(ع) انس و علاقه و مصاحبت، محقق و ثابت است.

احمدبن اسحاق قمی، حضور مبارک امام حسن عسکری(ع) رسید تا از آن حضرت در مورد جانشین وی پرسش کند.
امام(ع) پیش از آن که احمد پرسش کند، شروع به سخن نموده، فرمودند:

مَثَلِ او مَثَلِ خضر است، همان خضر که از آب حیات نوشید و از این رو زنده است و نخواهد مرد تا وقتی که نفخ صور شود؛ به راستی که خضر، همه ساله در موسم حج، حضور می‌یابد، در عرفات، وقوف کرده و بر دعای مؤمنین آمین می‌گوید و خداوند، وحشت قائم ما را در دوران غیبتش، از رهگذر انس  گرفتن با وی، برطرف فرموده و تنهایی آن حضرت را با هم‌نشینی وی مرتفع خواهد ساخت.6

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره بقره(2)، آیات 1 و 2.
2. طبرسی، مجمع‌البیان، ج 1، ص 38.
3. «من اقر بقیام القائم انه حق» شیخ صدوق، کمال‌الدین، ص 340.
4. «اللهّم صل علیه و علی خدامه و اعوانه علی غیبتة» مفاتیح‌‍‌الجنان، زیارت سوم از زیارات حضرت صاحب‌الامر(عج).
5. قطب راوندی، خرائج و جرائح، ج 3، ص 1167.
6. انه لیحضر الموسم کل سنة و یقف بعرفة فیومن علی دعاء المؤمنین و سیؤنس الله به وحشتة قائمنا فی غیبته و یصل به وحدته.
به نقل از مجله موعود شماره 77

[ چهارشنبه 86/5/10 ] [ 9:31 صبح ] [ حسین ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 25
کل بازدیدها: 186535